loading...
اینجا همه چی درهمه!
Secret بازدید : 5 پنجشنبه 23 خرداد 1392 نظرات (0)

 

روزی می‌رسد که
 آدم دست به خودکشی می‌زند، 
نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند. 
نه! قیدِ احساس‌اش را می‌زند.

"چارلز بوکوفسکی"
Secret بازدید : 6 پنجشنبه 23 خرداد 1392 نظرات (1)

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی

عاشق شو از نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی

سلطان من خدا را زلفت شکست ما را
تا کی کند سیاهی چندین درازدستی

در گوشه سلامت مستور چون توان بود
تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی

آن روز دیده بودم این فتنه‌ها که برخاست
کز سرکشی زمانی با ما نمی‌نشستی

عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ
چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی

"حــافظ"

Secret بازدید : 4 پنجشنبه 23 خرداد 1392 نظرات (0)

روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند

آنها تصمیم گرفتند تا قایم باشک بازی کنند.

انیشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت.

او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.

همه پنهان شدند بغير از نیوتون ...

نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد،

دقیقا در مقابل انیشتین.

انیشتین شمرد 97, 98, 99..100…

او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده.

انیشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سک سک

نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم.

او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم !!!

... تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن

تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست ...

.......... نیوتون ادامه داد که من در یک مربع

به مساحت یک متر مربع ایستاده ام ...

که من رو،نیوتون بر متر مربع میکنه .........

و از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر "یک پاسکال" می باشد

بنابراین من "پاسکالم" پس پاسکال

باید بیرون بره (پاسکال سک سک) ! !

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 14
  • بازدید کلی : 190